دانشجویان علم اطلاعات و دانش شناسی
خاطرات هفتگي،پيشكسوتان كتابداري و اخبار كتابداري

امروز دوشنبه 9/11/91 وقتی اومدم دانشکده کسی ندیدم رفتم دانشکده خالی از دانشجو بود. تو  کتابخانه چند دقیقه ای با خودم خلوت کردم به کارهایی که در ترم اول انجام دادم و چه چیز هایی بدست اوردم فکرمی کردم از کارهایی که انجام داده بودم راضی بودم یاد حرف خواهرم افتادم که ترم گذشته فارغ التحصیل شده بود که بهم گفته بود قدر این روزها رو بدونم تا سر بچرخونی هفت ترمت تموم میشه و باید کوله بارت ببندی از دانشکده بری و این وسط فقط فقط خاطرات برای هم باقی می مونه برا همین دوست دارم در طول هفت ترم به طوری باشم که کمتر کسی از دستم ناراحت باشه خودم که اصلا اهل ناراحت شدن نیستم شاید ناراحت بشم ولی خیلی زود فراموش می کنم و در سطل زباله خاطراتم دفنش می کنم. میخوام در ترم دوم به فکر درس خوندن باشم اخه ترم اول خیلی سختی تحمل کردم کل امتحان گذاشته  بودم برا شب امتحان از مجموعه سازی بگیر تا دیگر درس ها مخصوصا درس استاد صابری رو.اوایل به 10 راضی بودیم به نیم ساعت خوندن بسنده می کردیم اما شرایط بعد از گرفتن نمره تایپ یا همون واژه پردازی تغییر کرد یعنی یه تصمیم کبری گرفتم تصمیم گرفتم که تا می تونم بشینم بخونم نمیدونم تایپم از خیلی از بچه های کلاس که نمره شون ازم بیشتر شده بود بیشتر بود تو کلاس هم  بیشتر وقت ها من بیشتر تایپ می کردم امانمیدونم چر ا نمره م پایین بود ولی نشستم شب امتحان به  جای نیم ساعت شب امتحان  خوندن تبدیل کردم به  نیم ساعت مونده به امتحان در س هارو خوندم و از نمره ای که گرفتم هم راضیم و امید وارم این اشتباهات ترم اول دوباره انجام ندم و قدر لحظه لحظه های این روز بدونم

 

 

 

دو باره دی ماه امد بوی امتحانات یا تا صبح درس خوندن از این شب ها خاطرات زیادی دارم اما امسال دی ماه خیلی با دی ماه های سال های قبل فرق داره میدونی چرا،

فرقشم در اینه که این ترم(در این دی ماه) امتحانات دانشجویی داریم دی ماه های قبل امتحان ها دانش اموزی داشتیم به قول استاد صابری«تو دوران دانش اموزی چند تا جزوه از پیش تعیین شده رو باید می خوندیم اما تو دوران دانشجویی باید کل کتابها یا جزوات استا خودتون بخونید »وای به حال ما که هیچی نخوندیم چند روزی که بهشهر بودم یه صفحه هم نخوندم الانم که اومدم خوابگاه می خوام درس بخونم می گم بزار باشه همون شب امتحان از تقلب هم که بیزارم ولی با استعداد درخشانی که در یادگیری دارم می دونم همون شب امتحان بخونم نمره قبولی می گیرم

امروز یاد حرف کیوان افتادم که می گفت بچه ها(خطاب به من و هادی) مهر فقط تفریح کنیم از ابان بشینیم بخونیم که معدل کل بالاتر از 17 بشه تا بتونیم ترم بعد 24 واحد برداریم تا زودتر دانشگاه تموم کنیم مهر گذشت ابان گذشت اذر هم گذشت اما این کتابهایی که خریدیم در حسرت خوندن موندن(شاید هم باخود به گور(قفسه های کتابخانه)ببرند). خیلی جالبه حتی کتابهارو سر کلاس هم نبردیم اگه کسی ببیندشون فکر می کنه برای ترم بعد خریدیم باقی بماند بعد امتحانات که ببینیم چی میشیم.

 

امروز اولین برف مهدیشهر شروع به باریدن کرد در عرض نیم ساعت نشد ه بود که کل مهدیشهر زیر برف سفید پوش شده بود حتی کوه ها ی قهوه ای مهدیشهر نیز به رنگ سفید در امدن خیلی زیبا بود کاش همه مردم نیز یک رنگ داشتن  کاش..امروز می چسبید که برف بازی کنیم اما حیف که این امتحان ها میان ترم نمیزارن دو دقیقه بی کار باشی این شب ها معمولا تا ساعت 3 بیداریم برای درس خوندن اما کی دیگه درس می خونه تا صبح شماره بنداز که کی بره چایی بزاره ولی خوب این شب ها نیز می گذره...

به قول هادی ترم بعد استاد درس داد نداد این قدر می خونم که حفظ بشم (همه اینها خرافاته یا در اثر زیاده خوری )

 

امروز اولین برف مهدیشهر شروع به باریدن کرد در عرض نیم ساعت نشد ه بود که کل مهدیشهر زیر برف سفید پوش شده بود حتی کوه ها ی قهوه ای مهدیشهر نیز به رنگ سفید در امدن خیلی زیبا بود کاش همه مردم نیز یک رنگ داشتن  کاش..امروز می چسبید که برف بازی کنیم اما حیف که این امتحان ها میان ترم نمیزارن دو دقیقه بی کار باشی این شب ها معمولا تا ساعت 3 بیداریم برای درس خوندن اما کی دیگه درس می خونه تا صبح شماره بنداز که کی بره چایی بزاره ولی خوب این شب ها نیز می گذره...

به قول هادی ترم بعد استاد درس داد نداد این قدر می خونم که حفظ بشم (همه اینها خرافاته یا در اثر زیاده خوری )

ای دل! شدی سنگ صبوری برای همه.
همیشه شریک دردهایشان بودی و همنشین دل خرابشان..
همیشه لحظه های تنهایشان با تو تقسیم می شد و بغض های گلوگیرشان با گریه بر شانه های تو جاری می شد.  
ولی کاش می دانستند درد تو کمتر نیست، حال تو بهتر نیست..
کاش می توانستی فریاد زنی که تنهایی درد دارد و چه سخت است..
اما ملالی نیست!
شاید، شاید قسمتت این بود.
درد کشیده باشی تا بفهمی حال دلی را که درد امانش را بریده و بفهمی نگفته هایی را که پشت سنگینی یک بغض پنهان مانده.


 ********************

خدایا تنها مگذار دلی را که هیچکس دردش را نمی فهمد،
 چرا که خود می دانی چه سخت است تنهایی.

چهار شنبه 17 آبان 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : بچه های کتابداری

امروز یک ماهه به دانشگاه امدیم این یک ماه خیلی سخت وطاقت فرسا گذشت.یاد اون روز اول که وارد خوابگاه شدم با اقای یغمایان روبه رو شدم گفتم مسئول خوابگاه کیه ؟تو جوابم گفت منم و وقتی فهمید که دانشجوی تازه واردم سریع شروع کرد به گفتن فوانین خوابگاه (سر ساعت 11شب در خوابگاه بسته میشه و...) و کلید اتاق 201 بهم داد اتاق خوبی نبود اولین نفری که این قانون شکست خودم بودم که خود اقای یغمائیان بهم این گفت.

 بعدش رفتم سلف که برای غذا خوردن اومدم ژتون گرفتم ولی هر چه می گشتم سلف پیدا نمی کردم هموینجور که دور خودم می چرخیدم با یکی از بچه های خوابگاه اشنا شدم ولی جالبه که بعد سلام کردن اینها به من با لهجه اصفهانی گفت نمی دونی سلف کجاست ؟خندم گرفته بود عجیب به زور جلوم گرفتم مجور شدیم  برگردیم بریم پیش اقای صادقی بعد ادرس گرفتن رفتیم سلف غذا خوردیم.

باهم دیگه برگشتیم خوابگاه اونم  جدیدالورود  بود رشته بالینی .

شب که شد دو تا از بچه های پسر هم رشته ایم دیدم که اولیش تهرانیه دومی مثل خودم بچه شمال بود حال هر دو شون اصلا خوب نبود اولیش که کیوان بود دومیش هم هادی . هادی وقتی فهمید که من بچه شمالم یکم چهرش شکفته شده بود ولی برای امتحان شروع کرد غلیظ شمالی حرف زدن وقتی جوابش به همون زبون شیرین گلکی دادم خوشحال شد چون دلیل ناراحتیش همون نداشتن یک هم زبون بود. هادی وقتی فهمید که منم هم رشته ای خودشم وهم ورودی خودش کلا  نا راحتی خودش فراموش کرد اما مشکلات کیوان تازه شروع شده بود چون اصلال از حرفامون سر در نمیاورد بعد حرف زدن من هادی مجبور بودیم که براش یه ساعت ترجمه کنیم اونم کم کم عادت کرد الان که کلا گلکی میفهمه و بعضی موقع هم باما گلکی صحبت میکنه .

اما دلیل نگرانی من اینها نبود یکی ازدلیل هاش کم بودن پسر ها در ورودی ما دومیش هم اشنا نبودن با محیط دانشگاهی و سومیش هم ...

.

12 آبان 1391برچسب:, :: ::  نويسنده :

لطفا برای خواندن شعر روی ادامه مطلب کلید کنید



ادامه مطلب ...

صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ

سلام به همه بچه های رشته علم اطلاعات و دانش شناسی. دوستان این وبلاگ برای شماست تا احیانا اگه سوالی تو ذهنتون هست تا حد امکان دراینجا پاسخشو بگیرید واما اینجا میتونه جایه خوبی هم برای سرگرمی ,مباحثه,مناظره و طرح مسائل علمی و...باشه.امیدوارم بانظرات وپیشنهادات تون والبته مطالب جالبتون بتونیم یه وبلاگ مفید,سازنده ,سرگرم کننده ,علمی والبته سالم ومهیج داشته باشیم. به امیدروزهای خوش.
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان كتابداران 91 دانشكده روانشناسي وعلوم تربيتي مهديشهر و آدرس ketabdar91.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 37
تعداد نظرات : 12
تعداد آنلاین : 1



Alternative content